تپه چربی کچل

میدانی پشت کنکور ماندن چطور است؟ 

گویی به هیچ جا تعلق نداری، نه وارد دنیای بزرگسالی و جنب و جوش جوانی شدی و نه دنیای طفولیت و نوجوانی گردنت میگیرد. 

احساس میکنی زندگی تنها برای دیگران جریان دارد و تو در خلا گیر افتادی

، هم سن هایت که به دانشگاه رفتند را میبینی و با خود میگویی شاید اگه بهتر میخوندم باهاشون هم کلاسی میبودم، دهمی هارا که میبینی از مغزت میگذرد کاش چند سال دیر متولد میشدم و درست میخوندم

ولی این شاید و کاش ها فقط زاییده ی حس ناتوانی ات هستن که وقتی نگاه دیگران را میبینی شدت میگیرد که گویی به نمادی از شکست و جرم نگریستند، آنها نه تنها کمکی هم نمیکنند بلکه بیشتر در مرداب هولت میدهند

تا میشینی با آرامش فقط بخوانی، دنیا یاد می افتد زندگی ات را گره بزند آن هم گره هایی کور که جز گریه کاری برایشان نمیتوانی بکنی. 

چند ماه که بگذرد یواش یواش شادی معنایش را از دست می دهد و برایت در عددی موسوم به رتبه خلاصه میشود دیگر نه بوی خاک باران دیده شادت میکند و نه انیمه هایی که قبلا برای دیدنشان جان میدادی. 

هر روز وزنه های بیشتری به تنت میچسبد و تاز های بی شماری از گیسوانت میکَنی و در نهایت میشوی یک تپه چربیِ کچل اما اینها برایت مهم نیست، پشت کنکور بودن با تو کاری میکند که حاضری یک تپه چربیِ کچلِ دانشجو باشی تا زیبارویی بی هدف

پوچی تو را میکُشد پس نایست، کمی دیگر تاب بیاور، چند تست دیگر هم بزن شاید همین راهی باشد که دوباره زندگی را احساس کنی. 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"In the name of god"

777

آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من:>
Designed By Erfan Powered by Bayan