welcome♡

 

*پاییزه و تو در حالی که یه پالتوی بلند کرم به تن داری و شالگردن شبرنگی رو سرسری روی شانه هات انداختی داری در پارک قدم میزنی، نوای شکستن برگ های خشک زیر قدم هات گوش هاتو نوازش میده و نسیم ملایم پاییزی مانند مادری دلسوز بر صورتت بوسه میزنه؛ از جلوتر صدای ورق زدن کاغذ میشنوی، ناخودآگاه کنترل قدم هاتو به گوش هات میدی و خودتو روبه روی یک نیمکت چوبی نارنجی میبینی و متوجه یه دفتر قهوه ای روی اون میشی که ورق هاشو به دست نسیم سپرده و تورو به خودش دعوت میکنه، اون رو دستت میگیری و صفحه اولو باز میکنی: 

 

"به نام خالق هستی" 

 

اینجا دفتر خاطرات یه دختر خوبه:>

 

اگر تو، اینجا و در این زمان این دفترو پیدا کردی بدون اتفاقی نبوده پس یه لبخند مهمون لبهات کن و شروع کن به ورق زدن:] 

 

 

 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"word of truth"

به نام خدا 

این صفحه از دفتر خاطرات اختصاص داره به جملاتی که دوسشون دارم و میخوام در خاطرم ماندگار باشند^^

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

گاهی

گاهی اوقات یه چاه لازم داری تا باهاش حرف بزنی و فریاد بکشی 

گاهی اوقات اونقدر دل آزرده میشی که به کرم پلاناریاهم حسودیت میشه

گاهی میخوای نفری یه پشت دست بزنی تو دهن کسایی که با کفشای تو راه نرفتن و قضاوتت میکنن

گاهی یه آغوش میخوای واسه اینکه اندازه اقیانوس گریه کنی

گاهی اونقدر پول میخوای که بانکو باهاش بخری

گاهی ام فقط یه خونه اروم و شاد میخوای

میدونم همه سختیای الانم واسه موفقیت بعدا لازمه! فقط از خدا میخوام صبر و قدرت بهم بده 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"In the name of god"

777

آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من:>
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan