welcome♡

 

*پاییزه و تو در حالی که یه پالتوی بلند کرم به تن داری و شالگردن شبرنگی رو سرسری روی شانه هات انداختی داری در پارک قدم میزنی، نوای شکستن برگ های خشک زیر قدم هات گوش هاتو نوازش میده و نسیم ملایم پاییزی مانند مادری دلسوز بر صورتت بوسه میزنه؛ از جلوتر صدای ورق زدن کاغذ میشنوی، ناخودآگاه کنترل قدم هاتو به گوش هات میدی و خودتو روبه روی یک نیمکت چوبی نارنجی میبینی و متوجه یه دفتر قهوه ای روی اون میشی که ورق هاشو به دست نسیم سپرده و تورو به خودش دعوت میکنه، اون رو دستت میگیری و صفحه اولو باز میکنی: 

 

"به نام خالق هستی" 

 

اینجا دفتر خاطرات یه دختر خوبه:>

 

اگر تو، اینجا و در این زمان این دفترو پیدا کردی بدون اتفاقی نبوده پس یه لبخند مهمون لبهات کن و شروع کن به ورق زدن:] 

 

 

 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"word of truth"

به نام خدا 

این صفحه از دفتر خاطرات اختصاص داره به جملاتی که دوسشون دارم و میخوام در خاطرم ماندگار باشند^^

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

ادامه به امید نیکبختی D:

میخواهم از روزم بگویم اما چیزی نیست جز چریدن در دشت

علف ها شامل شیمی، زیست، زمین، دینی، فیزیک و...  هستن

ساعتی درپی یافتن عددی که مرا به بیشینه شتاب نوسانگر رساند

لحظه ای مراحل ساختATP راکه چندی پیش نیمه جویده بلعیدم، نشخوار میکنم

در پی X در دشت رَم میکنم

کمی مینشینم تا solarی absorb کنم

خسته ام

از چریدن و دویدن و نشخوار های نوسانی

دوره تناوب اینها چیست؟ 

من فقط چارپایی ام که ادامه میدهم به امید نیک بختی..! 

 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

گاهی

گاهی اوقات یه چاه لازم داری تا باهاش حرف بزنی و فریاد بکشی 

گاهی اوقات اونقدر دل آزرده میشی که به کرم پلاناریاهم حسودیت میشه

گاهی میخوای نفری یه پشت دست بزنی تو دهن کسایی که با کفشای تو راه نرفتن و قضاوتت میکنن

گاهی یه آغوش میخوای واسه اینکه اندازه اقیانوس گریه کنی

گاهی اونقدر پول میخوای که بانکو باهاش بخری

گاهی ام فقط یه خونه اروم و شاد میخوای

میدونم همه سختیای الانم واسه موفقیت بعدا لازمه! فقط از خدا میخوام صبر و قدرت بهم بده 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"train of life"

 

سرنوشت و زندگی مثل اینکه سوار یک قطاری که خودت لوکوموتیورانش هستی ، این قطار از پستی و بلندی میگذره، ممکنه تو راهش با باد و باران روبه رو بشه، از مسیر های سرسبز بگذره یا از راه های بیایونی و خشک،امکان داره زود به مقصدش برسه یا سفری طولانی داشته باشه. 

امروز من آخرین امتحان پایه یازدهممو دادم و قطارمو وارد ریل سومین سال دبیرستان کردم:> 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"the Phoenix"

یک روز تو کلاس داشتیم با دبیر ریاضیمون_آقا هستن_ در مورد رشته ها و دانشگاه های آینده دار صحبت میکردیم چون ایشون در این زمینه خیلی اطلاعات دارن و انتخاب رشته ام میکنن و حرفای مفیدیم زدن اما یکدفعه به شوخی گفتن: زیاد به خودتون سخت نگیرین شماکه قرار خرجتونو یکی دیگه بده! 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"Candle"

ما همه در وجودمون یه شمع داریم[: 

اسمش شمع امیده. با هر تعریفی که ازت میشه یا هر دلخوشی که به خودت میدی درخشان تر و زیباتر میشه؛ شمع امید من، اغلب  روشنه. من با دلخوشیای بزرگ وکوچیکم، با خیالپردازیام، با فکر روزای خوبم تابان ترش میکنم تا دربرابر نسیمای کوچیک نلرزه حتی سعی میکنم گاهی برش دارم و باهاش شمعای دیگرانم روشن کنم! 

اما امروز روزی بود که نتونستم شمعمو روشن نگهدارم! هرکی رد میشد نسیمی از حرکتش به وجود می آورد و شمع منو متزلزل میکرد، دیگه از یجا به بعد چند نفری دورش جمع شدن و با تمام وجود بازدمشونو به سمتش راهی کردن. 

تا که خاموش شد دست زیر چونه گذاشتن و گفتن چرا خاموش شد؟ کسی ازارش داد؟ چرا انقدر بیحال شد؟ 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"Hope"

دیدی وقتی توی درحال غرق شدن در مرداب ناراحتی و تاریکی هستی، اون نقطه که حس میکنی دیگه هیچکس نمیتونه نجاتت بده، نفست داره میبره و ناامیدی داره سراسر وجودتو میگیره یه دفعه یه دست میادو تورو از اون مرداب بیرون میکشه، محکم بغلت میکنه و میذاره درحالیکه داره سرتو نوازش میکنه هرچقدر خواستی گریه کنی و فریاد بکشی، از دردات بگیو اون بگه هروقت کمک خواستی میتونی صداش بزنی......... 

  • .. ꪑꪖꫀᦔꫀꫝ

"In the name of god"

777

آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من:>
Designed By Erfan Powered by Bayan